۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

خانه ای از جنس صفا و آرامش

گاها که سرت را بالا میگیری و نگاهی به اطرافت و خودت میندازی مبینی که چیزی دیگه برات خودت نذاشتی ،همش کار و مشغول بودن بوده ،چند روز پیش هم از جنس همین روزها و لحظه ها برام بودش که یهو وسط همه کار و مشغول بودن البته به خاطر یک نفر و کنار بودنش تصمیم به رها کردن همه این مشغولیت ها کردم و کمی به صحبت و هم نشینی با او در این جای بسیار دنج و آروم کردم.

مکانی آرام و با سکوتی ارامش بخش....

(پ.ن:اینجا خانه تاریخی صفا از مجموعه بنی طبا هستش....مکانش هم در آران و بیدگل در 10 کیلومتری کاشان)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من کی هستم؟؟؟؟؟؟؟

اهل کاشانم روزگارم بد نیست ...

اهل کاشانم.

روزگارم بد نیست.

تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .

مادری دارم ، بهتر از برگ درخت .

دوستانی ، بهتر از آب روان .

 و خدایی که در این نزدیکی است


 

 

از شعرهای زیبای سهراب که بگذریم ....

آری اهل کاشانم

اهل دل کویرررر

اهل دل مذهب و سنت.....

اهل مدرنیته وسط سنت.......

دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه آزاد کاشان

اما خب مثه بقیه دانشجو ها اصلا سرگرم رشته تحصیلیم نیستم و کارای دیگه میکنم ینی اصلا این رشته فقط اسمش رو با خودم این ور و اونور میبرم...

فارغ التحصیل mba گرایش بازاریابی و شغل و زندگیم هم 4 ساله اینه .

چیزی که اولش وقتی کسی میشنید همه میخنیدین و زیر لب شروع به گفتن دیوانگیم میکردن....

خب تمام اینا حرف بود و من کار خودم رو میکردم ، حقیقتا خیلی دوست ندارم برا خودم بگم ...فقط اینجا دوست دارم از چیزایی که بر من میگذره حرف بزنم ...

شاید چند سال دیگه برام این حرفا ناپحته بودن الام رو بازگو کنند





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ذهن من .... روزای من

بعضی وقتا ادما دیوونه میشن برا نوشتن 
بنویسم که یکم حرف زده باشن
گاهی مواردی قابل حرف زدن نیست
شاید این موضوع هم همینجوری باشه
همینجوری که بنویسی و بری 
بری که رفته باشی از این موضوع
تو قدم زدن تو دانشگاه البت توی جای خیلی دنجش و البت با گوش دادن به موسیقی درخت گل نظرم رو جلب کردش و البت جلب کردن همانا و چیدن یه دونه آش هم همانا
،با بوی گل محمدی خاطرات زیادی همیشه تو این فصل برام زنده میشه اما الان هدفم خاطره گویی نیست شاید...
واقعا نمیدونم میخااام برا چیش بنویسم اما برا نوشتنش اینجاااام
این روزگاران موقعی که عکسامون رو کامل گرفتیم بعدش وقتی دیدیم و میبینم که واقعا دلت میخاد براشون بنویسی خب الانم من بعد کلی عکس گرفتن از اینا و اینور و اونور کردن گل تو حاااالت های مختلف و پرپر کردنش میخام براش از وحود داشتن تا وجود نداشتنش بنویسم ،
اما شاید الان بخام مورد رابطه بنویسم از اتفاقات زندگی خودم اما با عطر گل با بادوام گل با یادآوری زمان طول عمر گل و هزاران چیز دیگه
بیشترین چیزی که نظر خودمو جلب کرد این گل پرپر شده بودش
که اولش یه گل کامل و زیبا بودش اما بعدش شدش یه جورایی غیر زیبا
یه جورایی شدش ناخاسته به دور از دل آرما
اما هنوز بوی خودش رو میده .....بوی کامل خودش رو.......ساید الان بیشتر از اولش بوی خوب دادنش به مشام برسه......
یه مدتی هست که دارم برای موجودیت یک رابطه تلاش میکنم ....برا اینکه یه رابطه رو بتونم تداوم ببخشم .....برا اینکه دوست بدارم و دوستم بداره ....
اما گاهی موقع ها که به عقب برمیگردم میبینم گجا واقعا یه رابطه رو مثه این گل زبون بسته کردمش....
پرپرش کردم که شاید وی عطرش رو بهتر بفهمم....
اما دیگه نمیشه مثله اولش کردش....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰