۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

حرمت هنر و هنرمند

موضوع :
7 مردادماه سمینار سالار عقیلی در کاشان
پ ن :
صرفا این متن گزارشی کوتاه در مرود برنامه هست و هیچ ارزشی دیگه ای نداره به جز یکمی هم درد و دل من
از یه طرفی واقعا خوشحالم برای شهرم که داره مسیری روبه جلو رو میره و از یه طرف ناراحت برای اون مسیری که داره تو جاده خاکی میره ...
کاشان شهری مذهبی که همه پدرانش و دستندرکارانش در زیر مذهب میتونم بگم که فاسدترین افراد هستند ...
جناحهای سیاسی و افرادی که دلسوزیشون فقط برای منفعت خودشون و داره و دستشون هست ...
منم مثه بقیه افرادی که شاید یکم موسیقی سنتی رو دوس دارن شاید شب خوبی در انتظارم بود  ...
اما تفاوت من با بقیشون این بود که هم به عنوان شنونده اونجا بودم  و هم به عنوان همکار با گروه برگزار کننده ...
اما میشه گف دیشب یکی از تلخ ترین شبهای موسیقیایی کاشان بود ...
شبی با صدای جاودانه سالار عقیلی اما در اوج سکوت و خفت و خواری
شبی که نورپردازی سالن فقط سکوهای خالی رو نشون میداد و یه هشدار جدی برای مسئولین شهرم بود ...
شبی که به جای 1500 نفر شاید 300 تا 500 نفر حضور داشتن و شوق اونا در بین اجراها از سکوت سکوها چیزی کم نمیکرد ...
شایدم گاهی سنگین تر میکرد ...
دیشب در بین همه ناراحتی ها فقط یه برخورد خوشحالم کرد و اون اینکه یکی از دوستان به تهیه کننده پیشنهاد داد که فردا شب رو هم تمدید کنه و اینکه من از همین الان 200 بلیط میخرم برا فردا شب ...
بعد از گپ و گفت با تهیه کننده ازش پرسیدم که چرا گفتی این حرفو ، گفت :
آبروی کاشان وسط هست ...
وقتی یه نفر از بیرون این حرف رو میزنه و مسئولین داخلی هیچ گونه اقدامی نکردن قبلش ، این تاسف بار هست...
برام سوال هست آیا الزاما تهرانی بودن یک شخص و اون حرفهای مزخرفی که اولش میزنه که میگه من 1 شبه 2000 تا بلیط رو میفروشم واقعا دلیل بر کار بلدی اون هست ؟
آیا مدیران یه مجموعه واقعا توان فکر کردن رو ندارن ؟ یا واقعا وقتش رو ندارن که به این موضوع های از دید خودشون بی اهمیت فکر کنن؟
و یه سوال مهم اینکه  افتضاحی که دیشب (7 مردادماه ) به بار آوردن رو چجوری توجیه میکنن؟
 پ ن :
شخصا با مجموعه کاشان مال در حال همکاری هستم و دیشبم سوالاتم رو پرسیدم که هر کدومشون تقصیر یه نفر دیگه میذاشت ...




کنسرت سالار عقیلی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوری!

امروز داشتم به تاریخ مطالب نگاه میکردم و دیدم آخرین مطلب ما 31 اردیبهشت هست ...
تو این مدت موضوعات خیلی خوبی برای نوشتن داشتم و اما هیچ وقت فرصت نشد که بتونم براش بنویسم ...
پارسال آخرای سال داشتم میگفتم که سال 95 چقدر سال سختی بود . اما دیدم مثله اینکه سختی پارسال بچه بازی بوده ...
اطرافیان میگن که تو این چند ماه قشنگ استخون ترکوندم ...
شب بیداریهای خیلی زیاد ... ماکزیمم روزی 5 یا 6 ساعت خوابیدن ...
تفریحات به شدت کم ...
شاید فقط چند ساعت ورزش کردن تو هفته یکم روپا نگهم داشته...
بگذریم ...
دلم خیلی برای اینجا تنگ شده بود و الانم دلتنگ نوشتن هستم...
امیدورام توی هفته پیش رو بتونم کمی برا اینجا وقت بزارم ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰