خواننده جملات کوتاه نبوده ام و نیستم ، با یک جمله هیچ وقت نمیشه رفتاری را ترک کرد یا به رفتاری عادت کرد ، اصلا ذهنیت نویسنده چی بوده که این جمله را گفته و از همه مهمتر اون یک جمله از کجای حرفهای او برداشته شده ، قبل از اون چی بوده و بعد از اون قرار بوده که چه چیزی عوض بشه ...
اما جایی مثله مدرسه متمم بحث فرق میکند ، جایی که قبل ورود اون به این مدل جملات نوشته شده که مکانی برای بیشتر فکر کردن و هر کسی برداشت خودش رو اونجا برا بقیه میگه ....
امروز که داشتم درسام رو مرور میکردم به این جمله رسیدم :
در دنیا ، اخطارها از خطرها بیشترند ، همین باعث میشود که هراس از اخطارها بیشتر از تهدید واقعی خطرها ما را آزار دهد.
از جمله بالا متناسب با دغدغه خودم برداشت میکنم ...
در دنیای واقعی ، اخطار برای :
بالا و پایین رفتن نرخ ارز ، سخت شدن کسب و کار ، بد شدن وضعیت اقتصادی ، بالا رفتن نرخ طلاق و  هزاران اخطار دیگه که به لطف رسانه های ارتباط جمعی هر ساعت داریم در معرض اونها قرار میگیریم .
به لطف کارم ، چند روزی از هفته مجبور هستم که ساعتهایی را برای هر کسب و کار اختصاص بدم و با سرمایه گذاران یا مدیران اونجا هم صحبت بشیم از لابه لای حرفهای اونها همیشه این حس ترس و تردید نسبت به این اخطارها را میشه لمس کرد و اخیرا به مدد اقتصاد پویای کشور و با توجه به این جمله که میگه هر دم از این باغ بری رسد ( حالا شما بخونید یه خطر و تهدید) خیلی از کارها و فعالیت های خودشون رو جلو جلو تعطیل میکنن و به اصطلاح کار رو به لقا اون میبخشند و روزمرگی بیهوده خود را جلو میبرند.
حالا اینجا میشه همین یه نمونه رو به کل نسبت داد و گفت که جوانی که اخیرا میخواهد کسب و کار راه بیندازد و یا اینکه برای آینده خود برنامه ای بریزد با همین اخطارها روبرو میشود و متاسفانه خیلی وقت ها قدرت این اخطارها به قدری زیاد است که طرف از کار خود منصرف میشود و اون هم بعد از مدتی به گوینده این کلمه که کار نیست تبدیل میشود و این دومینوی نابودی تا بینهایت ادامه می یابد تا انتهای اون نابودی کشور ...
پس از این مدت که از شروع کسب و کار خودم میگذره و کسب کارهای زیادی هم که دیده ام و باهاشون بوده ام ، دیده ام که همیشه و همه مواقع اون چیزی که به عنوان خطر مرگ آور به ما یادآوری میکنند در دنیای واقعی به این شدت و سختی نبوده و نیست و فقط در حد یک مدل فکری بوده که با اون فقط تیشه به ریشه خودمون میزنیم ...
باشد که روزگاری به اندازه همون تهدید و یا خطر به موضوع نگاه و فکر کنیم نه فرای اون که کار هیچ کسی نباشه فکر کردن و حل کردن اون ...

پ ن : هنوز سر حرف دیروزم هستم